خاک عاشقی می داند ، گریه می کند ، رنج می کشد
وصبر می کند ، سربه آستان مرگ می گذارد ، برشانه هایش گریه می کند
اما نمی میرد ، خاک عاشقی صبور است ، بربرگ های پاییز بوسه می زند
تقدیرجهان را عوض می کند ، جوانه ها را بیدار، و درخت ها را خواب می کند
اما خود ، هرگز نمی خوابد ، خاک عاشقی صبور است ، که سال ها و سال ها
بر آسمان صبر می کند ، و من ، همانم ، که از خاک آمده ام
چون خاک عاشقم ، و چون خاک ، روزی ، صبوری را هم خواهم آموخت.
دوست خوبم وبلاگت عالی بود .
آبی تر از آنیم که بیرنگ بمیریم
ما شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم
تقصیر کسی نیست که این گونه غریبیم
شاید که خدا خواست، دلتنگ بمیریم
اگه اشتباه نکنم از جبران بود این متن، انتخاب زیبایست
یک انتخاب تمام وجود انسان رو نشون میده
زیبا بود پس زیبا هستید